دردانه جان

ورودت به زندگیمون مبارک پسرگل مامان

بالاخره تو اومدی فرشته کوچولوی من ۱۹فروردین ۹۸، ثبت شد توو خاطراتم به عنوان یکی از بی نظیرترین روزایی که توو زندگیم وجود داشته صبح ساعت ۷ونیم ازخواب بیدارشدم و باتوجه به علائم حدس زدم که تو داری میای گل پسری بابایی رو بیدارکردم و باهم رفتیم بیمارستان پاستور، اونجا بعد معاینه گفتن که پسری داره میاد ولی با حساب و کتابای ما، ۳هفته زودتر همه میگفتن گل پسریت واسه اومدن چقد عجله داره؟؟!! آخه مامانی تو هنوز ۳۵هفته و ۲روز بود که مهمون دلم بودی با همه ی سختیایی که داشت، ساعت ۳ تورو توو بغلم گذاشتن، یه پسر قدبلند وروجک ، باموهای مشکییییی تا گریه ت دراومد خیالم از بابت سلامتیت راحت شد پسری نازم ، تو توو روز تولدت ۲۸۰۰ وزنت بود و ۵۰سانتم قدت ...
22 فروردين 1398

اخرین روزای توو دلی بودن...

سلام جان جانانم، قربونت برم دیگه کم کم داریم به روزایی میرسیم که باید آماده ی ورود تو به خونه مون بشیم و بودنت رو کنارمون جشن بگیریم من یکی که دل توو دلم نیست بیای و بغلت بگیرم تورو نمیدونم دیشب توو مطب دکتر ، حساااااابی وروجکی کردی جوون دلم کلی من و مامانی لیلا به حرکاتت خندیدیم🤣🤣🤣🤣 دکتر گفت که یکم برم سونوگرافی و دوم برم پیشش تا تاریخ اعلام کنه واسه اینکه برم بیمارستان تا تو بیای پیشمون دارم روز شماری میکنم که اونروز برسه ولی نمیدونم چرا ساعتها اینهمه آروم میگذرن از من عجول تر باباییه که هرروز میپرسه پسری کی میاد؟؟ چند روز مونده؟؟ 😄😄 خلاصه که بی صبرانه منتظر ورودت به زندگیمونیم عمرمادر😙😙😙😙😙😙😙😙...
18 فروردين 1398
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دردانه جان می باشد